خرید فایل

خرید فایل، تحقیق، مقاله، پایان نامه، طرح توجیهی

خرید فایل

خرید فایل، تحقیق، مقاله، پایان نامه، طرح توجیهی

رمان تاریکا


» :: افسانه تاریکا

نیلوفر بیمناک و اشکبار می دوید. اشک چشمانش صافی گونه های صبغه باخته ی او را پیموده و پایین لاله ی گوش ها می رسید، در انبوه گیسوان پریشانش گم می شد. هوا حار بود. آفتاب سوزان، بیابان را برای‌اینکه ساج داغی کرده بود که تمام چیزی را از خود پس می راند. دختر جوان فریادی نداشت و آه ی لرزانی از گلویش حرف می خواست. ناله ای شکسته و بی معنا که ترس و درماندگی او را هویدا باده کرد.