صادق چوبک نویسنده بزرگ ایرانی است که تیرماه ۱۲۹۵ چشم به آفاق گشود. وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی تازه ایران است. اکثر داستانهای وی حکایت تیره توشه مردمی است که بازداشت خرافه و ابلهی خویش هستند. چوبک با تدقیق به تشدد رفتاری ای که در اشکوبهها فرودست دیده باده شد سراغ شخصیت ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب باده دادند و به شدّت ره به تاریکا میبردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک ها و و جراحت های طبقه آزاد شده زیردست نه در جستجوی تداوی آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این تمام زشتی را نداشت. به همین دلیل رخ کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، جایع و فاقد احلام ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی ارتباط دیالکتیکی است آشکار جنبه های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و افسانه سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به سمت پرتره کشید که اجازه خلق باورهای ارجمند و فکرهای مترقی را نمی دهد. از این منظر طبقه ی زیردست اگرچه به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می شود که هرچه افزونتر در تراب و لای فرو می رود.
زبان داستان، فارسی خرد با لهجه شیرازی و بوشهری بود. صفت صبور، داستان زنی به نام اصل است که گم شدنش، زندگی همسایه ها و فرزندش را دگرگون می کند.سوژه کتاب بسیار تاثربرانگیز است و نکات ظریفی را درباره زندگی شخصیتهایش تاویل میکند که بها خواندن و اندیشیدن دارد. در پایان اتصال این داستان به سمت حکایت زروان و اهریمن نیز دارا اهمیت است.